۱۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵۷

همچون قلم نگارا چندم به سر دوانی
چندم به تیغ هجران از پیش خود برانی

من بر سر وفایم تو بر سر جفایی
چندانکه من بر اینم تو سنگدل بر آنی

تو راحت روانی تو آرزوی جانی
تو شهره زمینی تو طرفه زمانی

من بنده ضعیفم سرگشته اسیرم
گر رحم می نمایی ور می کشی تو دانی

جان من از فراقت بر لب رسیده جانا
در من نظر کن آخر روزی اگر توانی

یاقوت دُرفشانت تا بست لعل شکّر
بشکست از لطافت بازار لعل کانی

دانم که رحمت آید بر محنت جهانت
گر از سر حقیقت حال جهان بدانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.