هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دل‌تنگی و عشق خود به معشوق می‌گوید و از نسیم صبا می‌خواهد که حالش را به یار برساند. او از درد فراق و رنج دل شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و دردش را درمان نماید. شاعر خود را بندهٔ معشوق می‌داند و از او می‌خواهد که او را از خود نراند. در پایان، شاعر به نسیم صبا خوش‌آمد می‌گوید و آن را مسکن دل خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۳۶۳

صبا تو حال دل تنگ ما نکو دانی
به گوش یار رسان حال ما چو بتوانی

چو چشم سرخوش تو ناتوان و بیمارم
دمی تو نام من خسته بر زبان رانی؟

ز جان و دل شده ام بنده ات بدار مرا
کسی ز خود نرمانید بنده جانی

دلم به درد فراق تو سخت رنجوست
بیا که درد دل خسته را تو درمانی

چو مسکن دل من ای صبا نسیم تو است
خوش آمدی تو همانا ز کوی جانانی

به دامنت زده ام دست همّت از دو جهان
تو آستین جفا تا به چند بفشانی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.