هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر از ناتوانی خود در برابر عشق سخن می‌گوید، از هجران می‌نالد و وصال را مایه زندگی می‌داند. او معشوق را به عنوان مایه آرامش روح و روان، ماه‌رخسار و دارای لعل لب توصیف می‌کند و عشق به او را جاودانه می‌خواند. شاعر خود را غلام معشوق می‌داند و از بی‌توجهی معشوق شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۶۴

تو جام جهان نمای جانی
جانی و دو دیده جهانی

در عشق رخ تو ناتوانم
رحم آر به من چو می توانی

در هجر تو زندگی نخواهم
با وصل خوشست زندگانی

ای ماه جبین سر و بالا
تو راحت روحی و روانی

ای لعل لب تو خوشتر از جان
دیدار تو عمر جاودانی

در کار غم تو کرده ام جان
ای اصل حیات و شادمانی

گر مهر منت به دل نباشد
می کن تو تفقدّی زبانی

چون شد غم عشق آشکارا
می پرس ز حال من نهانی

بر خاتم لعل تو شده ختم
جان بخشی و رسم دلستانی

با آنکه تو را ز جان غلامم
از بندگی ام تو در گمانی

من کشته وصل آن جهانم
سهلست حیات این جهانی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.