هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر درد هجران و فراق از معشوق است. شاعر از دلتنگی، بیوفایی و نامهربانی معشوق شکایت میکند و آرزوی وصال و دیدار او را دارد. او از معشوق میخواهد که به دلتنگیهایش پایان دهد و با دیدارش، جان تازهای به او ببخشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات شدید مانند درد هجران و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۶۶
صبا حال دلم را نیک دانی
به کوی دوست رو یک شب نهانی
بگو حال دلم با آن ستمگر
ز روی لطف و دانم می توانی
بگویش ای بت سنگین دل من
چرا با ما چنین نامهربانی
نیارم کرد عشقت آشکارا
تو باری پرسشی می کن نهانی
دلت در جای دیگر پای بندست
مرا می داری ای دلبر زبانی
بیا تا در برت گیرم خدا را
که دل را جانی و جان را روانی
به باغ جان ما بخرام چون سرو
مگر کز درد هجرم وارهانی
اگر هجران چنین خواهد گذشتن
مرا دیگر نشاید زندگانی
وصال تو شبی ای نور دیده
مرا خوشتر ز عمر جاودانی
چو گل داغ فراقت نیست بر جان
به باغ جان ما سرو روانی
مگردان سر ز ما ای سرو آزاد
اگرچه شیوه ها را نیک دانی
چو جان مهر تو در دل هست ما را
وصال تست عین کامرانی
به هر عودی که بر ما آید از تو
مسوز ای بیوفا جان و جهانی
به کوی دوست رو یک شب نهانی
بگو حال دلم با آن ستمگر
ز روی لطف و دانم می توانی
بگویش ای بت سنگین دل من
چرا با ما چنین نامهربانی
نیارم کرد عشقت آشکارا
تو باری پرسشی می کن نهانی
دلت در جای دیگر پای بندست
مرا می داری ای دلبر زبانی
بیا تا در برت گیرم خدا را
که دل را جانی و جان را روانی
به باغ جان ما بخرام چون سرو
مگر کز درد هجرم وارهانی
اگر هجران چنین خواهد گذشتن
مرا دیگر نشاید زندگانی
وصال تو شبی ای نور دیده
مرا خوشتر ز عمر جاودانی
چو گل داغ فراقت نیست بر جان
به باغ جان ما سرو روانی
مگردان سر ز ما ای سرو آزاد
اگرچه شیوه ها را نیک دانی
چو جان مهر تو در دل هست ما را
وصال تست عین کامرانی
به هر عودی که بر ما آید از تو
مسوز ای بیوفا جان و جهانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.