هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از معشوق خود میخواهد که به حالش رحم کند و وعدههایش را عملی سازد. شاعر از جفاها و دوری معشوق شکایت دارد و از او میپرسد که تا کی باید این رنج را تحمل کند. همچنین، او از این که معشوق به دشمنانش توجه میکند و به دوستانش ستم روا میدارد، گلایه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۶۷
جانا چه باشد ار دل ما را دوا کنی
رحمی به حال زار من بینوا کنی
ای لعل تو چو آتش و روی تو همچو ماه
باشد که از کرم گذری سوی ما کنی
دادی هزار وعده به وصلم ز لطف خویش
باشد کز آن هزار یکی را وفا کنی
عمریست تا ز جور غمت خسته خاطرم
با من بگو تو راست که تا کی جفا کنی
تا کی در وصال ببندی به روی من
تا کی به داغ هجر مرا مبتلا کنی
بر دوستان خویش ستم می کنی چرا
دایم تو کام دشمن ما را روا کنی
ای دل تو تا به کی ننشینی ز جست و جوی
بی شک جهان تو در سر این ماجرا کنی
رحمی به حال زار من بینوا کنی
ای لعل تو چو آتش و روی تو همچو ماه
باشد که از کرم گذری سوی ما کنی
دادی هزار وعده به وصلم ز لطف خویش
باشد کز آن هزار یکی را وفا کنی
عمریست تا ز جور غمت خسته خاطرم
با من بگو تو راست که تا کی جفا کنی
تا کی در وصال ببندی به روی من
تا کی به داغ هجر مرا مبتلا کنی
بر دوستان خویش ستم می کنی چرا
دایم تو کام دشمن ما را روا کنی
ای دل تو تا به کی ننشینی ز جست و جوی
بی شک جهان تو در سر این ماجرا کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.