هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد فراق و هجران معشوق شکایت میکند و از او میخواهد که با یادکردن و آزاد کردن او از غم و هجران، خاطرش را شاد کند. شاعر همچنین از وعدههای بیسرانجام معشوق و رقیبان حسود گله میکند و در نهایت، به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و غم عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۶۹
چو شود گر ز من ای جان دمکی یاد کنی
خاطر خسته ما را شبکی شاد کنی
چو شدم از دل و جان بنده تو پس چه شود
گر ز بند غم و هجر خودم آزاد کنی
یک زمانم ز سر لطف خدا را بنواز
تا به کی بر دل من این همه بیداد کنی
وعده وصل بدادی و به جایی نرسید
تا چه باشد که چنین وعده به میعاد کنی
در فراق رخ همچون گل جانان به چمن
بلبلا تا به کی این ناله و فریاد کنی
مدّعی چند میان من و جانان آخر
از سر حقد و حسد این همه افساد کنی
ای دل خسته به قلماش رقیبان نتوان
که تو ترک رخ آن حور پری زاد کنی
با وجود قد و بالای جهان آرایش
نیست واجب که نظر بر قد شمشاد کنی
خاطر خسته ما را شبکی شاد کنی
چو شدم از دل و جان بنده تو پس چه شود
گر ز بند غم و هجر خودم آزاد کنی
یک زمانم ز سر لطف خدا را بنواز
تا به کی بر دل من این همه بیداد کنی
وعده وصل بدادی و به جایی نرسید
تا چه باشد که چنین وعده به میعاد کنی
در فراق رخ همچون گل جانان به چمن
بلبلا تا به کی این ناله و فریاد کنی
مدّعی چند میان من و جانان آخر
از سر حقد و حسد این همه افساد کنی
ای دل خسته به قلماش رقیبان نتوان
که تو ترک رخ آن حور پری زاد کنی
با وجود قد و بالای جهان آرایش
نیست واجب که نظر بر قد شمشاد کنی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.