۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷۰

ای ماه اگر به گوشه گلشن نظر کنی
گل را ز حال بلبل بیدل خبر کنی

گویی که جمله چشم امیدم به راه تست
شاید گرم به گوشه چشمی نظر کنی

ما بینوا و مفلس و تو کیمیافروش
آخر چه باشد ار مس ما را به زر کنی

ما همچو خاک راه فتاده به کوی دوست
واجب کند که بر سر خاکی گذر کنی

ای ساقی مراد چه باشد اگر شبی
از جام وصل خویش مرا بی خبر کنی

مسکین دلا تو تا به کی آخر ز جور یار
جان را به پیش تیر فراقش سپر کنی

یا سر بر آستانه مهرش بنه ز جان
یا آنکه این هوا ز سر دل به در کنی

واجب کند اگر نکند بعد ازین وفا
زان غمزه های شوخ جفاجو حذر کنی

ای دل اگر مراد همی خواهی از جهان
در کوی دوست دیده و دل جان سپر کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.