۱۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷۱

تا به کی جانا دلم پر خون کنی
وز میان دیده ام بیرون کنی

تا کی از بار فراقت دلبرا
پشت امّید مرا چون نون کنی

تا کی از هجر خود ای لیلی عهد
در غم عشق خودم مجنون کنی

در فراق روی خوبت تا بچند
جویبار دیده ام جیحون کنی

این دل پردرد بی درمان من
از غم هجران خود محزون کنی

کم کنی هر روز از ما دوستی
در جهان با دشمنان افزون کنی

ای دل مسکین بساز و دم مزن
ور نسازی با غم او چون کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.