۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷۸

تا کی ای دلبر تو با ما بی وفایی می کنی
با وجود بی وفایی دلبریایی می کنی

روشنای چشم مایی کی روا باشد چنین
کز من دلداده آهنگ جدایی می کنی

حسبتاً لله به غور حال مسکینان برس
چون به دارالملک دلها پادشایی می کنی

من به ظلمات شب هجران تو گشتم اسیر
شمع مایی جای دیگر روشنایی می کنی

می کنی بیگانگی با ما چرا ای نازنین
هردمی با دشمنانم آشنایی می کنی

ای دل آخر پادشاه جسم و جانی تا به کی
در سر کوی وصال او گدایی می کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.