هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و از درد دوری و نگاه بی‌اعتنای معشوق شکایت دارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند زلف معشوق و چشم شوخ او، احساسات خود را بیان می‌کند و از جهان به دلیل بی‌عدالتی شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۴۰۳

بیا که با تو نداریم دست بالایی
چرا به خون دل من دو دست آلایی

دلم ز دست فراق تو خون شود آنگه
بگو چرا تو به زجرم ز دیده پالایی

گذر به جانت ما کن چرا که از تو سزد
نظر به ما که تو سرو بلند بالایی

ز بوی زلف تو بگریخت آهوی ختنی
به چشم شوخ تو دادست رسم شهلایی

عبیر و عنبر و کافور و مشک و سنبل تر
به جعد زلف تو دادند اسم لالایی

ز حد گذشت فراق رخت بیا ورنی
دوتا کنم ز غم تو قبای یک لایی

جهان ز پای درآمد بگیر دستش را
ز دست جور که کردست چرخ والایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.