هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که به وصال و درمان درد دلش بیاید. شاعر با وجود موقعیت اجتماعی مختلف (شاه یا فقیر)، حاضر به گدایی در راه معشوق است و از هجران و رنج آن می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۱۴۰۴

چنین بیگانه وش آخر چرایی
نیاید از تو بوی آشنایی

جفا چندین مکن بر دردمندان
ز حد بردن نشاید بی وفایی

بکردی خشم و از چشمم برفتی
چو جان کردی ز تن باری جدایی

به درد دل گرفتارم خدا را
بیا جانا که دردم را دوایی

اگر شاه جهانم ور فقیرم
کنم در کوچه وصلت گدایی

چو جانی از تنم بیرون مرو ز آنک
چو رفتی از تنم کی با پس آیی

اسیر خار هجرانم نگارا
چه باشد کز در وصلم درآیی

به رندان خراباتی نظر کن
مکن زین بیش با ما پارسایی

تو و سلطانی و ناز و تنعّم
جهان و بی دلی و بی نوایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.