هوش مصنوعی: این متن شعری است که از خواننده می‌خواهد در برابر سختی‌ها و جفاهای یار صبور باشد و از ترس و نگرانی دوری کند. شاعر تأکید می‌کند که برای رسیدن به وصال یار، باید از ننگ و عار نترسید و با شجاعت و ایمان به پیش رفت. همچنین، با اشاره به منصور حلاج و عطار، از خواننده می‌خواهد که به حقیقت وجودی خود ایمان داشته باشد و از تهدیدات و سختی‌ها نهراسد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند «اناالحق» و اشاره به منصور حلاج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نیازمند توضیح بیشتر باشد.

غزل شمارهٔ ۴۴۰

ای دل ز جفای یار مندیش
در نه قدم و ز کار مندیش

جویندهٔ در ز جان نترسد
گل می‌طلبی ز خار مندیش

با پنجهٔ شیر پنجه می‌زن
از کام و دهان مار مندیش

مردانه به کوی یار درشو
از خنجر هر عیار مندیش

گر نیل وصال یار باید
از گفتن ننگ و عار مندیش

چون با تو بود عنایت یار
گر خصم بود هزار مندیش

چون یافته‌ای جمال او را
از گشتن سنگسار مندیش

منصور تویی بزن اناالحق
تسلیم شو و ز دار مندیش

عطار تویی چو ماه و خورشید
در تاب زهر غبار مندیش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.