۱۲۷ بار خوانده شده
من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
نارنج زنخدان تو در مشتم بود
دیدم که همی گزم لب شیرینت
از خواب پریدم سرانگشتم بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نارنج زنخدان تو در مشتم بود
دیدم که همی گزم لب شیرینت
از خواب پریدم سرانگشتم بود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.