هوش مصنوعی: این متن به بیان ارزش و اهمیت عشق و عاشقی می‌پردازد و تأکید می‌کند که تنها عاشقان واقعی می‌توانند عمق و معنای عشق را درک کنند. عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و فتنه‌انگیز توصیف شده که می‌تواند افراد را به اوج برساند یا به خاک مذلت بکشاند. عطار در این متن از مخاطب می‌خواهد که چشم دل را باز کند و عجایب عشق را ببیند و به عشق حقیقی برسد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۴۸

هر که دایم نیست ناپروای عشق
او چه داند قیمت سودای عشق

عشق را جانی بباید بیقرار
در میان فتنه سر غوغای عشق

جمله چون امروز در خود مانده‌اند
کس چه داند قیمت فردای عشق

دیده‌ای کو تا ببیند صد هزار
واله و سرگشته در صحرای عشق

بس سر گردنکشان کاندر جهان
پست شد چون خاک زیرپای عشق

در جهان شوریدگان هستند و نیست
هر که او شوریده شد شیدای عشق

چون که نیست از عشق جانت را خبر
کی بود هرگز تو را پروای عشق

عاشقان دانند قدر عشق دوست
تو چه دانی چون نه‌ای دانای عشق

چشم دل آخر زمانی باز کن
تا عجایب بینی از دریا عشق

در نشیب نیستی آرام گیر
تا برآرندت به سر بالای عشق

خیز ای عطار و جان ایثار کن
زانکه در عالم تویی مولای عشق
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.