هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زیبایی‌های طبیعت و فصل بهار سخن می‌گوید و از غلام (خدمتکار) می‌خواهد تا باده گلرنگ بیاورد و از لحظات لذت ببرد. همچنین، شاعر به موضوعات فلسفی مانند گذر زمان، مرگ و بی‌ثباتی دنیا اشاره می‌کند و از غلام می‌خواهد تا به جای توجه به زرق و برق دنیا، به فکر روزهای باقی‌مانده زندگی باشد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی مانند مرگ، گذر زمان و بی‌ثباتی دنیاست که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به باده و خمار ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۷

گشت جهان همچو نگار ای غلام
بادهٔ گلرنگ بیار ای غلام

با گل و با بلبل و با مل بهم
وصل‌طلب فصل بهار ای غلام

بلبل عاشق به صبوحی درست
می‌شنوی نالهٔ زار ای غلام

نرگس سرمست نگر کاو فکند
سر ز گرانی به کنار ای غلام

پیش نشین تازه بکن کار آب
بیش مبر آب ز کار ای غلام

آب بده زانکه جهان هر نفس
خاک کند چون تو هزار ای غلام

زخم خمارم چو به زاری بکشت
نوش خمارم ز خم آر ای غلام

روز چو شد باز نیاید دگر
چند کنی روز گذار ای غلام

چند شمار زر و زینت کنی
فکر کن از روز شمار ای غلام

نیستی آگه که دم واپسین
از تو برآرند دمار ای غلام

قصهٔ مرگم جگر و دل بسوخت
دست ازین قصه بدار ای غلام

واقعهٔ مشکل دارالغرور
برد ز عطار قرار ای غلام
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.