۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۷

گشت جهان همچو نگار ای غلام
بادهٔ گلرنگ بیار ای غلام

با گل و با بلبل و با مل بهم
وصل‌طلب فصل بهار ای غلام

بلبل عاشق به صبوحی درست
می‌شنوی نالهٔ زار ای غلام

نرگس سرمست نگر کاو فکند
سر ز گرانی به کنار ای غلام

پیش نشین تازه بکن کار آب
بیش مبر آب ز کار ای غلام

آب بده زانکه جهان هر نفس
خاک کند چون تو هزار ای غلام

زخم خمارم چو به زاری بکشت
نوش خمارم ز خم آر ای غلام

روز چو شد باز نیاید دگر
چند کنی روز گذار ای غلام

چند شمار زر و زینت کنی
فکر کن از روز شمار ای غلام

نیستی آگه که دم واپسین
از تو برآرند دمار ای غلام

قصهٔ مرگم جگر و دل بسوخت
دست ازین قصه بدار ای غلام

واقعهٔ مشکل دارالغرور
برد ز عطار قرار ای غلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.