هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است. شاعر خود را فدایی معشوق می‌داند و از عشق و اندوه خود سخن می‌گوید. او خود را ذره‌ای در برابر خورشید معشوق می‌داند و از ناپدید شدن معشوق زیر زلف‌هایش سخن می‌گوید. شاعر حتی حاضر است جان خود را در راه معشوق فدا کند و از هر گونه آزار و اذیت معشوق استقبال می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و اندوه عمیق ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۶۱

عاشق لعل شکربار توام
فتنهٔ زلف نگونسار توام

هیچ کارم نیست جز اندوه تو
روز و شب پیوسته در کار توام

بر من بی دل جهان مفروش از آنک
کز میان جان خریدار توام

تو چو خورشیدی و من چو ذره‌ام
کی من مسکین سزاوار توام

گفته‌ای کم گیر جان در عشق من
کم گرفتم چون گرفتار توام

گر بخواهی ریخت خونم باک نیست
من درین خون ریختن یار توام

جان من دربند صد اندوه باد
گر به جان در بند آزار توام

بر دل و جانم مکن زور ای صنم
کز دل و جان عاشق زار توام

چون پدید آمد رخت از زیر زلف
تا بدیدم ناپدیدار توام

زلف مشکین برگشای و برفشان
کز سر زلف تو عطار توام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.