هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از غلام خود میخواهد که بیدار شود و شراب بیاورد. شاعر از عشق و شوق به شراب سخن میگوید و از غلام میخواهد که با آوردن شراب، جان او را زنده کند و از عذاب نجات دهد. شاعر شراب را به عنوان آب حیات توصیف میکند و بیان میکند که بدون آن، دلش مرده است.
رده سنی:
18+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشق به شراب است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب ممکن است برای افراد زیر 18 سال مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۴۶۰
صبح برانداخت نقاب ای غلام
میده و برخیز ز خواب ای غلام
همچو گلم بر سر آتش نشاند
شوق شراب چو گلاب ای غلام
بی نمکی چند کنی باده نوش
وز جگرم خواه کباب ای غلام
دور بگردان و شتابی بکن
چند کند عمر شتاب ای غلام
جان من سوخته دل را دمی
زنده کن از جام شراب ای غلام
آب حیات است می و من چو شمع
مرده دلم بی می ناب ای غلام
از قدح باده دلم زنده کن
تا برهد جان ز عذاب ای غلام
چون دل عطار ز تو تافته است
تافته را نیز متاب ای غلام
میده و برخیز ز خواب ای غلام
همچو گلم بر سر آتش نشاند
شوق شراب چو گلاب ای غلام
بی نمکی چند کنی باده نوش
وز جگرم خواه کباب ای غلام
دور بگردان و شتابی بکن
چند کند عمر شتاب ای غلام
جان من سوخته دل را دمی
زنده کن از جام شراب ای غلام
آب حیات است می و من چو شمع
مرده دلم بی می ناب ای غلام
از قدح باده دلم زنده کن
تا برهد جان ز عذاب ای غلام
چون دل عطار ز تو تافته است
تافته را نیز متاب ای غلام
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.