۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱

منزل بسی دور و بپا ما را شکسته خارها
واماندگان را مهلتی ای کاروان سالارها

آگاه زرنج بادیه باشند واپس ماندگان
محمل نشینان را چه غم باشد ز زخم خارها

هر کس که در این کاروان فهمد زبان عشق را
داند که در بانگ جرس پنهان بود گفتارها

گو باغبان بر روی ما بندد در گلزار را
ما را نگاهی بس بود از رخنه دیوارها

با این قد رعنا اگر برطرف گلشن بگذری
بندد ز طوق قمریان سرو چمن زنارها

عمری طبیب از گفتگو خاموش بودم این زمان
شد آب از سوز دلم مهر لب اظهارها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.