۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳

از حال ما چه پرسی ای بیوفا که چون است
دارم دل خرابی از غصه تو خونست

از شغل می پرستی بازم مدار ناصح
چون عشق کامل افتاد همسایه جنونست

هرگز بدل ندارم کین از جفای دشمن
در وی درو نماند این کاسه سرنگونست

دارد طبیب عشقی پیداست از سرشگش
از پرده دل آید اشگی که لاله گونست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.