هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق نافرجام، رنج‌های عاشق، ناامیدی و جستجوی معنا در زندگی سخن می‌گوید. شاعر از عشقی آتشین می‌گوید که اثری از آن نیست، از دردها و رنج‌هایش می‌نالد و به دنبال رحمت و نجات است. همچنین، او از زیبایی معشوق و بی‌همتایی او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به رنج و ناامیدی، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به دانش ادبی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۲۲

عشقم آتش زد و از وی اثری پیدا نیست
وه ازین آتش پنهان شرری پیدا نیست

بخدنگم چوزدی سینه گرمم مشکاف
که ز پیکان تو در دل اثری پیدا نیست

شمع آخر شد و پروانه ز پرواز نشست
چکنم آه شبم را سحری پیدا نیست

بخت بدبین که اسیریم بکاخی که درو
رخنه ای نیست هویدا و دری پیدا نیست

همه عشاق ز خونین جگرانند و چو من
زآنهمه عاشق خونین جگری پیدا نیست

رحمتی کن تو درین بادیه ای ابر عطا
بزلال تو زمن تشنه تری پیدا نیست

زورق افکندم و امید سلامت دارم
در محیطی که ز ساحل اثری پیدا نیست

تو چو خورشید جهانتابی و در کشور حسن
جلوه کن جلوه که چون تو دگری پیدا نیست

گشته سرگرم طواف حرم، آتش نفسی
که زمرغان حرم بال و پری پیدا نیست

بس گهر ریخته در مخزن اندیشه ولی
چون خیال تو گرامی گهری پیدا نیست

هر کسی کشت نهالی و بری داد طبیب
کشته ماست که او را ثمری پیدا نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.