۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

هر کسی را که چو من دیده خونباری هست
می توان یافت که در پای دلش خاری هست

دلخراش است دگر ناله ی مرغان چمن
در خم دام مگر تازه گرفتار هست

قفس ایکاش که بر شاخ گلی آویزند
بلبلی را که بدان حسرت گلزاری هست

مایه ی ریزش او می رسد از عالم غیب
هر کرا همچو صدف دست گهرباری هست

نیست از ضعف مرا قوت گفتار طبیب
من گرفتم که برش قوت گفتاری هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.