۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

از کین گر آن بیدادگر بر سینه ام خنجر زند
باد ابحل خون منش گر خنجر دیگر زند

شکرانه خواب خوشت مپسند در بیرون در
ناکرده خواب صبحدم گر حلقه ای بر در زند

ساقی ندانم باده ام داد از کدامین میکده
کامشب سفالین ساغرم صد طعنه بر کوثر زند

دل در بر مرغ حرم از رشگ خون گردد اگر
برگرد کویت طایری چون مرغ روحم پر زند

از خاک ما خونین دلان گر برزند سر لاله ای
چیند چو او را بیدلی گو بوسد و بر سر زند

از شوقت ای پیمان گسل شاید طبیب خسته دل
گر خیمه جان بر کند بیرون ازین کشور زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.