هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که مانند مرغی در دام صیاد گرفتار شده است، نه آزاد است و نه کشته می‌شود. معشوق با دیگران همنشین می‌شود و تنها گاهی او را به یاد می‌آورد. شاعر از این وضعیت ناراحت است و فریاد می‌زند که چرا باید این همه ستم را تحمل کند. او خود را ساده‌لوح می‌داند که هر بار با وعده‌های معشوق فریب می‌خورد و دلش شاد می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، مفاهیمی مانند بی‌وفایی، فریب و شکایت از زندگی برای نوجوانان و بزرگسالان قابل‌درک و مرتبط است.

شمارهٔ ۴۴

صیاد را نگر که چه بیداد می کند
نه می کشد مرا ونه آزاد می کند

بنگر که یار خاطر ما شاد می کند
با غیر همنشین و مرا یاد می کند

مرغ دلم که اینهمه فریاد می کند
فریاد از تغافل صیاد می کند

خوش نغمه بلبلان چمن را چه شد که زاغ
بر شاخ گل نشسته و فریاد می کند

برما روا مدار ستم بیش از این که دل
تا کی مگر تحمل بیداد می کند؟

من ساده لوح و دلبر عاشق فریب من
هر دم بوعده ای دل من شاد می کند

آن بیوفا طبیب که ذکرش بخیر باد
دانسته ای که هیچ ترا یاد می کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵ - نوایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.