۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

کدام شب که فغانم بآسمان نرسد
خدا کند که ز دوری کسی بجان نرسد

از آن همیشه ترا سر بر آستان دارم
که پای غیر برین خاک آستان نرسد

من و گلی که زبس سرکشی درین گلشن
بشاخ گلبن او دست باغبان نرسد

هزار شکوه گر از دوست باشدت بر دل
نهفته دار که شرطست بر زبان نرسد

چه از رهائی آن صید ناتوان خیزد
که گرز دام برآید بآشیان نرسد

بمحفلی که تو ساقی شوی سزد از رشگ
دعا کنیم که جامی بدیگران نرسد

زکین غیر چه اندیشه عاشقان ترا
بمحرمان ملک تیغ پاسبان نرسد

بهجر عشق طبیب آرزوی ساحل چیست
که کشتی تو ازین بحر بر کران نرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.