۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹

از آن آهم ز دل مشکل برآید
که می ترسم غمت از دل برآید

مکن بامن جفا چندان مبادا
که آهی از دلم غافل برآید

بخاک ما ببار ای ابر رحمت
بود ما را گلی از گل برآید

کناری گیر، کش عزت فزاید
هر آن گوهر که بر ساحل برآید

زدلش ناله مطرب خدا را
بود ما را غمی از دل برآید

زمحفل چون کنی آهنگ رفتن
هزاران ناله از محفل برآید

برآید کام تو چون از من آسان
چرا کامم ز تو مشکل برآید

حدیثی گوید از مجنون و ترسم
فغان لیلی از محمل برآید

تو حال ما ندانی و چه داند
زغرقه آنکه بر ساحل برآید

گرش صدجان فدا سازد محالست
طبیب از خجلت قاتل برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.