هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد، از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و از ناامیدی و اندوه خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که معشوق او را فراموش کرده و دلش را شکسته است. شاعر همچنین از ترس و نگرانی خود از آینده می‌گوید و احساس می‌کند که مانند مرغی بی‌پر در دام صیاد افتاده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، احساسات عمیق و پیچیده‌ای مانند اندوه، ناامیدی و ترس در متن وجود دارد که برای مخاطبان با سن بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۹۷

بمن آن بیوفا یارب که بادا خاطر شادش
نمی دانم تغافل می کند یا رفتم از یادش

خدا داند که مرغ بی پر دل را چه پیش آید
که صیادش گرفت و نیم بسمل کرد و سر دادش

نشد چون دل خموش از ناله در بزم تو دانستم
که بلبل در چمن از بیم هجرانست فریادش

نمردم گر ز هجر امشب مرنج از من که جان دادن
بود دشوار صیدی را که بر سر نیست صیادش

شکستی چون دل ما را بتعمیرش چه می کوشی
که چون این خانه ویران گشت نتوان کرد آبادش

طبیب از بسکه می خندد ببخت خویش می ترسم
برد این خنده آخر گریه دلتنگی از یادش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.