هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از درد دوری و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او از رشک دیگران به رابطه‌اش با معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که کسی از لطف‌های پنهان معشوق به او آگاه نشود. شاعر همچنین از انتظار طولانی و بی‌ثمر خود می‌نالد و از نگاه معشوق به دیگران رنجیده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رشک و اندوه عمیق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۹۸

سر منزل سلمی که منم دل نگرانش
از رشگ نخواهم که بیابند نشانش

شوخی که منم زخمی تیری ز کمانش
فتراک ز مرغان حرم گشته گرانش

بودیم بره منتظرش عمری و غافل
بگذشت و دریغا نگرفتیم عنانش

آن چشم که یکبار برویم نگشودی
بینم بچه سان بر رخ غیری نگرانش

آن گوش که یکبار ندادی بفغانم
تا چند توان داد بحرف دگرانش

از عشوه پیداش بیابند حریفان
کن ذوق که یابم ز نظرهای نهانش

مخصوص منش هست نهان لطفی و ایکاش
اغیار ندانند بمن لطف نهانش

در باغ جهان نیست نهالی که نباشد
با نخل برومند تو پیوند نهانش

آواره از آن بادیه ام من که فتادست
چون ریگ روان بر سر هم تشنه لبانش

خوش باش که رفته است طبیب آنقدر ازخویش
کز دل نرسد حرف شکایت بزبانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.