هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنجی که میکشد سخن میگوید و بیان میکند که از ضعف و ناتوانی به جایی رسیده که حتی توان پاسخگویی به احوالپرسی دیگران را ندارد. او از این که عزیزش در حال رفتن است و او توان دنبال کردنش را ندارد، شکایت میکند و از طبیب نیز به دلیل ناتوانی در درمانش گله دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۲۴
باین خوشم که زدردت بدیده خواب ندارم
ولی دریغ که دردم فزون و تاب ندارم
رسیده ضعف بجائی مرا که از من خسته
تو حال پرسی و من طاقت جواب ندارم
نیم غمین که فتادم ز پا غمم همه اینست
که می روی تو و من قوت شتاب ندارم
زپا فتادگی خود طبیب ازین همه نالم
که رفت محمل و من پای در رکاب ندارم
ولی دریغ که دردم فزون و تاب ندارم
رسیده ضعف بجائی مرا که از من خسته
تو حال پرسی و من طاقت جواب ندارم
نیم غمین که فتادم ز پا غمم همه اینست
که می روی تو و من قوت شتاب ندارم
زپا فتادگی خود طبیب ازین همه نالم
که رفت محمل و من پای در رکاب ندارم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.