۵۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

هر کرا یاری برای خویشتن
ما و یار بیوفای خویشتن

تا بکی در بزم خاص اغیار را
می توان دیدن بجای خویشتن

محفلم را مطربی درکار نیست
بیخودم از ناله های خویشتن

آشیانی دیدم از هم ریخته
یادم آمد از سرای خویشتن

تا زدم در کوی رسوائی قدم
سرمه کردم خاک پای خویشتن

ناصحم گوید که ترک عشق کن
می زند حرفی برای خویشتن

کعبه را سنگ نشان دیدم طبیب
تا شدم خود رهنمای خویشتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.