۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰

دل می برد دل ای هوشمندان
آن عقد دندان آن لعل خندان

این با که گویم کآخر گرفتند
تسبیحم از کف زناربندان

رحمی که بلبل تا چند بیند
در دست گلچین گلهای خندان

تا چند ماند، کوتاه، دستم
از دامن این بالا بلندان

بی درد آگه نبود زدردم
دردم ندانند جز دردمندان

بس رهنوردان مانده بوادی
رفته بمنزل رعنا سمندان

پژمرده شد چون در طرف گلشن
خندان شود گل اما نه چندان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.