هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق شدید به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که حتی پس از مرگ نیز با بوی معشوق زنده می‌شود. شاعر از دیدار معشوق و نگاه کردن به او با چشمانی گریان می‌گوید و از سوختن دل و جان در کوی معشوق سخن می‌راند. همچنین، او از تأثیر عمیق معشوق بر جان خود و دیگران می‌گوید و خوی معشوق را آتش جانسوز توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۹

شب چو بمیرم به سر کوی تو
زنده شوم صبحدم از بوی تو

می گذری خنده زنان از برم
می نگرم گریه کنان سوی تو

تانگری جان و دل سوخته
بر سر هم ریخته در کوی تو

آمده ام اشک فشان از دو چشم
آب زنم خاک سر کوی تو

فاخته دیگر نکند یاد سرو
ساخته با قامت دلجوی تو

سوخته از خوی تو جان طبیب
کآتش جانسوز بود خوی تو
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.