هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلباختگی سخن میگوید و از بیوفایی معشوق شکایت دارد. او از این که معشوق نه به دوستی وفا دارد و نه به دشمنی جفا میکند، متحیر است. شاعر دل خود را به معشوق سپرده و از غم عشق میسوزد. او همچنین اشاره میکند که درمان درد عشق آسان نیست، چرا که معشوق به بازی عشق ادامه میدهد و از غم ننگ و نام نمیهراسد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی برای درک کامل دارند.
شمارهٔ ۱۶۰
زنکوئی آنچه باید همه را تمام داری
چه شود اگر بگوئی صنما چه نام داری
نه زدوستی وفائی نه بدشمنی جفائی
همه حیرتم نگارا که سر کدام داری
منم و دل فگاری بتو دادم اختیارش
زغمش بسوز و خون کن سر هر کدام داری
نرسی طبیب آسان بحریم کوی جانان
که براه عشقبازی غم ننگ و نام داری
چه شود اگر بگوئی صنما چه نام داری
نه زدوستی وفائی نه بدشمنی جفائی
همه حیرتم نگارا که سر کدام داری
منم و دل فگاری بتو دادم اختیارش
زغمش بسوز و خون کن سر هر کدام داری
نرسی طبیب آسان بحریم کوی جانان
که براه عشقبازی غم ننگ و نام داری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.