هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان فردی است که از درد عشق و دوری معشوق رنج می‌برد. او از آه سرد و رنج‌هایش می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر از نگاه معشوق به خودش و از رنج‌های عشق سخن می‌گوید و در نهایت خود را سوخته‌تر از عطار می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیم انتزاعی و ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۹۲

ای عشق تو پیشوای دردم
وی درد تو هر زمان و هر دم

آیینهٔ عارضت سیه شد
کز حد بگذشت آه سردم

یک لحظه بر من آی آخر
تا کی داری ز خویش فردم

تا من خط سبز تو ببینم
تو درنگری به روی زردم

گر کار دلم ز دست بگذشت
تا در خطر هزار دردم

گو بگذر از آنکه شست زلفت
دست آویز است و پایمردم

گفتی بگریز و ترک من گیر
کاورد ز خاکی تو گردم

گویی من مستمند مسکین
خونی کردم که آن نکردم

خونم به مریز از آنکه بس زود
من بی تو بسی به خون بگردم

خونم بخوری و نیست یک شب
تا از تو هزار خون نخوردم

کو سوخته‌تر کسی ز عطار
یک سوخته نیست هم نبردم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.