هوش مصنوعی:
مکابیز، داماد پادشاه، پس از بازگشت از شام و فنیقیه، سرکشی کرد و با پادشاه جنگید. او ابتدا پیروز شد اما سرانجام شکست خورد. امی تیس، خواهر پادشاه، او را از سرکشی بازداشت و نزد پادشاه برد. پادشاه او را بخشید اما دیگر به او قدرت نداد. مکابیز پس از آن در دربار پادشاه زندگی میکرد تا روزی که شیری به پادشاه حمله کرد و مکابیز آن را کشت. پادشاه از این کار خشمگین شد و دستور اعدام او را داد. اما مادر پادشاه، آمستریس، برای او شفاعت کرد و پادشاه او را بخشید. مکابیز دوباره به فلسطین رفت و تا پایان عمر همانجا ماند.
رده سنی:
14+
این متن دارای مفاهیم پیچیدهای مانند سرکشی، جنگ، بخشش و انتقام است که برای درک کامل آن، خواننده باید از بلوغ فکری و عاطفی کافی برخوردار باشد. همچنین، توصیف صحنههای خشونتآمیز مانند جنگ و کشتن شیر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
بخش ۳۱ - سرکشی کردن مکابیز با اردشیر
برآشفت جنگی مکابیز گرد
که داماد شه بود و با دستبرد
به شام و فنیسی چو برگشت باز
ابا شاه گو سرکشی کرد ساز
بسی جنگ ها کرد و پیروز شد
به فرجام بدبخت و بد روز شد
امی تیس، کش بود جفت گزین
همان خواهر شهریار زمین
مر او را از آن سرکشی داشت باز
ببردش بر شاه با صد نیاز
ببخشید او را به جان شهریار
ولیکن نکردش دگر حکمدار
همی بود با شاه گیتی ستان
به گرمابه و خلوت و گلستان
یکی روز شیری به نخجیرگاه
همی خواست کز هم بدرید شاه
مغ آویز با نیزه اش کشت زود
به دل شاه کی کینه اش برفزود
بفرمود کو را ببرند سر
که برشه فزونی نجوید دگر
ولی مادر شاه آمستریس
که خواندش هما مرد دستان نویس
بیامد بر شاه و پوزش گرفت
زکار مکابیز سوزش گرفت
شهش داد زنهار و راندش به سیر
دگر باره آمد بر اردشیر
شفاعت ازو کرد فرخ همای
بدان تا به ستراپی آید به جای
دگر باره سوی فلسطین کشید
در آن جای تا زنده بود آرمید
که داماد شه بود و با دستبرد
به شام و فنیسی چو برگشت باز
ابا شاه گو سرکشی کرد ساز
بسی جنگ ها کرد و پیروز شد
به فرجام بدبخت و بد روز شد
امی تیس، کش بود جفت گزین
همان خواهر شهریار زمین
مر او را از آن سرکشی داشت باز
ببردش بر شاه با صد نیاز
ببخشید او را به جان شهریار
ولیکن نکردش دگر حکمدار
همی بود با شاه گیتی ستان
به گرمابه و خلوت و گلستان
یکی روز شیری به نخجیرگاه
همی خواست کز هم بدرید شاه
مغ آویز با نیزه اش کشت زود
به دل شاه کی کینه اش برفزود
بفرمود کو را ببرند سر
که برشه فزونی نجوید دگر
ولی مادر شاه آمستریس
که خواندش هما مرد دستان نویس
بیامد بر شاه و پوزش گرفت
زکار مکابیز سوزش گرفت
شهش داد زنهار و راندش به سیر
دگر باره آمد بر اردشیر
شفاعت ازو کرد فرخ همای
بدان تا به ستراپی آید به جای
دگر باره سوی فلسطین کشید
در آن جای تا زنده بود آرمید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۰ - شاهنشاهی اردشیر دراز دست ملقب به بهمن
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - جنگ های اردشیر در مغرب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.