هوش مصنوعی:
این متن یک شعر کلاسیک فارسی است که به ستایش و مدح یک شخصیت بلندپایه (احتمالاً یک پادشاه یا حاکم) میپردازد. در آن از مفاهیمی مانند جاه و جلال، دولت، سعادت، نصرت، و عناصر طبیعی مانند خورشید، دریا، و ستارگان برای توصیف عظمت و بزرگی این شخصیت استفاده شده است. همچنین، اشاراتی به مفاهیم نجومی و اساطیری نیز وجود دارد.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان پیچیده و مفاهیم عمیق ادبی و فلسفی، برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و اصطلاحات خاص دارد.
شمارهٔ ۱۸
تا رنج عیش یاد همایون منیر باد
چشم جهان به جاه و جلالش قریر باد
دولت به زور چرخ که چرخش به روزگار
نصرت سپار باد و سعادت پذیر باد
انوار مهر ز آب رخش مستعار شد
امواج بحر از کف تو مستعیر باد
ایوانش قبله گاه وضیع و شریف شد
میدانش جای بوس صغیر و کبیر باد
گردی که باد صبح بر آرد ز درگهش
از نفع بر زمانه چو ابر مطیر باد
خاکی که بگسلد فلک از لعل مرکبش
از قدر بر ستاره چو در سر سریر باد
ای نرد گوهر به تو اهل البصیر شد؟
پیوسته چشم شرع بر این بصیر باد؟
بیداری نجوم فلک گر نه رای تست
تیر ابکم و زحل اصم و ضریر باد
هفت اختر و سپهر به حکم تو راضیند
ور نیستند هر دو علمشان قصیر باد
چار امهات نشو به نور تو یافتند
ور نیستند خط نشینان و صیر باد؟
گر اوج چرخ بر لب صحن سرات نیست
از نکبت زوال چو بحر قعیر باد
گر سطح خاک بردم لطف نزد جمال
خرم ترین فضاش چو قعر سعیر باد
کیوان اگر نه خصم ترا می کند اسیر
در دلو چاه تا به قیامت اسیر باد
مریخ گر تنوره خصم تو بشکند
جرم حمل نصیب تنور اثیر باد
مرجیس گر وفای ترا حق گزار نیست
در چشم دهر حکم زوالش حقیر باد
ای ظل تو مثال ره نور ز اختران
خورشید ز آفتاب دلت مستنیر باد
آن در رکاب مجلس این پرده پرورست
در مجلس تو پردگی پرده گیر باد
. . . رضای دل تو نیست
روشن شبش ز نامه یوم عسیر باد
گر آب بحر نز پی در پروری تست
طبع و دمش چو آتش و چون زمهریر باد
ور زانکه نز برای تو باشد عیار کان
گنج دلش ز مایه گوهر فقیر باد
ور نظم و نثر بنده نه مدح و ثنای تست
. . . غدیر باد
ور صوت این غزل نه روان بخش عز تست
صوت روان زهره چو عشر عشیر باد
چشم جهان به جاه و جلالش قریر باد
دولت به زور چرخ که چرخش به روزگار
نصرت سپار باد و سعادت پذیر باد
انوار مهر ز آب رخش مستعار شد
امواج بحر از کف تو مستعیر باد
ایوانش قبله گاه وضیع و شریف شد
میدانش جای بوس صغیر و کبیر باد
گردی که باد صبح بر آرد ز درگهش
از نفع بر زمانه چو ابر مطیر باد
خاکی که بگسلد فلک از لعل مرکبش
از قدر بر ستاره چو در سر سریر باد
ای نرد گوهر به تو اهل البصیر شد؟
پیوسته چشم شرع بر این بصیر باد؟
بیداری نجوم فلک گر نه رای تست
تیر ابکم و زحل اصم و ضریر باد
هفت اختر و سپهر به حکم تو راضیند
ور نیستند هر دو علمشان قصیر باد
چار امهات نشو به نور تو یافتند
ور نیستند خط نشینان و صیر باد؟
گر اوج چرخ بر لب صحن سرات نیست
از نکبت زوال چو بحر قعیر باد
گر سطح خاک بردم لطف نزد جمال
خرم ترین فضاش چو قعر سعیر باد
کیوان اگر نه خصم ترا می کند اسیر
در دلو چاه تا به قیامت اسیر باد
مریخ گر تنوره خصم تو بشکند
جرم حمل نصیب تنور اثیر باد
مرجیس گر وفای ترا حق گزار نیست
در چشم دهر حکم زوالش حقیر باد
ای ظل تو مثال ره نور ز اختران
خورشید ز آفتاب دلت مستنیر باد
آن در رکاب مجلس این پرده پرورست
در مجلس تو پردگی پرده گیر باد
. . . رضای دل تو نیست
روشن شبش ز نامه یوم عسیر باد
گر آب بحر نز پی در پروری تست
طبع و دمش چو آتش و چون زمهریر باد
ور زانکه نز برای تو باشد عیار کان
گنج دلش ز مایه گوهر فقیر باد
ور نظم و نثر بنده نه مدح و ثنای تست
. . . غدیر باد
ور صوت این غزل نه روان بخش عز تست
صوت روان زهره چو عشر عشیر باد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.