هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق عمیق خود به معشوق سخن میگوید. او از درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق مینالد و بیان میکند که عشق معشوق تمام وجودش را فرا گرفته است. شاعر از راز دل خود و اشکهایی که به زبان بیزبانی سخن میگویند، سخن میگوید و اظهار میکند که بدون معشوق، زندگی برایش بیمعناست.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.
غزل شمارهٔ ۵۱۴
تا عشق تو در میان جان دارم
جان پیش در تو بر میان دارم
اشکم چو به صد زبان سخن گوید
راز دل خویش چون نهان دارم
در عشق تو بس سبکدل افتادم
کز بادهٔ عشق سر گران دارم
گفتم چو به تو نمیرسم باری
نامت همه روز بر زبان دارم
چون کرد فراق تو زبان بندم
چه روز و چه روزگار آن دارم
چون کار نمیکند فغان بی تو
از دست غم تو چون فغان دارم
در خاطر هیچکس نمیآید
شوری که از آن شکرستان دارم
گفتم شکریم ده به جان تو
کاخر من دلشکسته جان دارم
گفتی که تو را شکر زیان دارد
گو دار که من بسی زیان دارم
تا چند رخت به آستین پوشی
تا کی ز تو سر بر آستان دارم
گفتی که جهان به کام عطار است
من بی تو کجا سر جهان دارم
جان پیش در تو بر میان دارم
اشکم چو به صد زبان سخن گوید
راز دل خویش چون نهان دارم
در عشق تو بس سبکدل افتادم
کز بادهٔ عشق سر گران دارم
گفتم چو به تو نمیرسم باری
نامت همه روز بر زبان دارم
چون کرد فراق تو زبان بندم
چه روز و چه روزگار آن دارم
چون کار نمیکند فغان بی تو
از دست غم تو چون فغان دارم
در خاطر هیچکس نمیآید
شوری که از آن شکرستان دارم
گفتم شکریم ده به جان تو
کاخر من دلشکسته جان دارم
گفتی که تو را شکر زیان دارد
گو دار که من بسی زیان دارم
تا چند رخت به آستین پوشی
تا کی ز تو سر بر آستان دارم
گفتی که جهان به کام عطار است
من بی تو کجا سر جهان دارم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.