۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

ای شب خجل ز مویت گل تنگ دل ز رویت
کوثر عرق گرفته از شرم خاک کویت

ماییم و خشک جانی بر کف نهاده پیشت
یا رحمت است رایت یا کشتن آرزویت

عالم ز عشوه پر کن دلها به غمزه بشکن
کس را نماند رویی کارد سخن به رویت

آشوب شهر جویی بربند راه وصلت
خون ریز خلق خواهی بگشای بند مویت

اینک مجیر و شهری در پی به خصمی تو
با تو چه جای بیم است با خصم کینه جویت؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.