هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و هجران می‌گوید. او از دل‌گیری و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود تمام سختی‌ها، هنوز عشقش را حفظ کرده است. شاعر احساس تنهایی و بی‌کسی می‌کند و از این که کسی حال او را درک نمی‌کند، شکایت دارد. در عین حال، او به عشقش وفادار است و حاضر است جان خود را در راه معشوق فدا کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید عاشقانه، درک آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۴۷

نصیحت می کنم دل را که دامن درکش از یارم
چو با دل بر نمی آیم به رنج دل سزاوارم

اگر معزولم از وصلش ندارم غم بحمدالله
که در دیوان هجرانش منم تنها که بر کارم

من از وی بر خورم گویی کس این هرگز نیندیشد
دلش بر من ببخشاید من این هرگز نپندارم

دلم خون گشت و در عالم ز حالم کس نمی داند
که من بی آن دل و دیده دل از دیده همی بارم

لبی کان جان بیفزاید ازو جویم که او دارد
دلی کاو خون جان ریزد ز من خواهد که من دارم

درین محنت که من هستم اگر عمرم به پای آرد
نیم آنکس که تا باشم جز او یاری به دست آرم

ز درد آن لب جانبخش جانی دارم اندر لب
چو گوید کای مجیر! آن جان بده در حال بسپارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.