هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید. شاعر از فراق یار و سوختن در آتش غم می‌نالد و احساس می‌کند که جان و دلش در این رنج مشترک سوخته است. او خود را به شمعی تشبیه می‌کند که از سر تا پا سوخته، و از بی‌عدالتی در جهان شکایت دارد که دشمن شادمان است و او غمگین. شعر با تصاویری از سوختن و رنج، احساس عمیق تنهایی و ناامیدی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، رنج عشق و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک برای نوجوانان کم‌سن‌وسال کمتر قابل درک خواهد بود.

شمارهٔ ۵۷

بی تو مرا یار کیست جان ستم سوخته؟
در گذر از دل که هست ز آتش غم سوخته

عود و شکر سوختن هر دو بهم عادت است
دارم از آن جان و دل هر دو بهم سوخته

شمع روان روی تست پس من بیدل چرا؟
راست چو شمعم ز فرق تا به قدم سوخته

خصم ز تو شاد و من غمزده، ناخوش بود
شاخ خسک آبدار باغ ارم سوخته

دست ستم سوخته است این دل خام مرا
گویی بینم چو دل دست ستم سوخته

تا ز فراقت مجیر در دهن اژدهاست
هست طناب سپهر جمله به دم سوخته
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.