۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴

گر ز چشم من خیالت یک زمان برخاستی
طمع دل زان طره عنبر فشان برخاستی

ور به شب گردون شنیدی ناله و افغان من
از فغان من ز گردون صد فغان برخاستی

گر نبودی بر زمین بار غمم شک نیستی
کز سبکساری زمین چون آسمان برخاستی

بی وفا یاری و گر من بودمی خصم وفا
زود رسم بی وفایی از جهان برخاستی

دل ز بیم جان اسیر عشوه های گرم تست
گر دل من دل بدی از بند جان برخاستی

لاشه دل بس گرانبارست از آن در ره فتاد
آه اگر از زیر این بار گران برخاستی

در میان غم مجیر از جان خجل شد کاشکی
یا مجیر خسته یا غم زین میان برخاستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.