۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵

می دان که باز راه ستم بر گرفته ای
کز پیش گوش زلف به خم بر گرفته ای

دریاب کار خود که ز ما دل ربوده ای
دزدیده مهر خاتم جم بر گرفته ای

هر جا که بند غم به دلی بر نهاده ای
صد سلسله ز پای ستم بر گرفته ای

گفتی جفا و جور بهم بر توان گرفت
رفتی وفا و مهر بهم بر گرفته ای

خاک توایم خون دل ما مریز از آنک
ما را ز خاک نز پی غم بر گرفته ای

راضی است دل به عشوه خشک و حدیث تر
وین قاعده به دور تو هم بر گرفته ای

بشکسته ای زیاده ز دلها دل مجیر
پس در بهای وصل به کم بر گرفته ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.