۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲

در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست

آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
یا هست و در ادراک نمی آید و یا نیست

کمتر بود از یکنفس امید فراغت
گر هست ترا حاصل بالله که مرا نیست

روی دل ازین شاهد بد مهر بگردان
کانجا که جمالست نشانی ز وفا نیست

زین عالم خونخواره دلی خون ز تغابن
دانم که کرا هست ندانم که کرا نیست؟

پایی و سری نیست به زیر فلک دون
گر دست فلک همچو فلک بی سر و پا نیست

کس نوش نکردست ز خمخانه دوران
یک جام صفا کاخر او درد جفا نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.