۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

هیچ کس را رنج خاطر در جهان حاصل مباد
وز فراق دوستان کار کسی مشکل مباد

هیچ رنجی نیست بر دل بتر از رنج فراق
هیچ کس را یارب این رنج از جهان بر دل مباد

عقل مردم کم شود در کار فرقت هر زمان
این چنین شربت نصیب مردم عاقل مباد

در بلا منزل گرفت آنکس که ماند اندر فراق
هیچ نازک طبع را اندر بلا منزل مباد

عمر را با رنج دل بی حاصلی حاصل شناس
عمر کس ار دشمنست ار دوست بی حاصل مباد

هر که او گوید فراق دوستان آسان بود
رنج فرقت از دل او یک نفس زایل مباد

از بد و نیک جهان غافل نشستن شرط نیست
هیچ عاقل از بد و نیک جهان غاقل مباد

از تصاریف زمان پای عزیزان در گل است
یارب از دست جهان پای کسی در گل مباد

هست عهدی تا به ما اندوه فرقت مایل است
انده فرقت ازین پس سوی ما مایل مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.