هوش مصنوعی: این شعر درباره رنج‌ها و غم‌های زندگی انسان‌هاست و اشاره می‌کند که هرکس از نسل آدم است، شادی کم و غم زیاد نصیبش می‌شود. شاعر از زخم‌های زمانه، ماتم‌های پیاپی و نبود نشاط در زندگی می‌گوید و تعجب می‌کند که چرا این وقایع به‌طور محکم و پیوسته رخ می‌دهند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۰

هر کو ز نژاد آدم افتاد
شادی به نصیب او کم افتاد

بنمای دلی که او درین دور
از صدمه غم مسلم افتاد

زخمی که زمانه بر دلم زد
افزون ز هزار مرهم افتاد

چون خوش بود ای عجب دل آنک؟
در یک سالش دو ماتم افتاد

قصه چکنم که ساغر غم؟
بر دست دلم دمادم افتاد

جان در عجب است و عقل عاجز
کین واقعه ها چه محکم افتاد

زان روز که رنج با دل ما
از نکبت دهر همدم افتاد

در دیده خوشدلی نمک ریخت
در قامت خرمی خم افتاد

نه لهو و نشاط با هم آمد
نه یکشبه عیش درهم افتاد

آری به مراد کم زند دم
آن کس که ز نسل آدم افتاد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.