هوش مصنوعی: این متن شعری است که از امیدواری و انتظار برای رسیدن به روزهای بهتر سخن می‌گوید. شاعر با اشاره به رنج‌ها و غم‌های گذشته، ابراز امیدواری می‌کند که دوران شادی و خوشی فرا رسد. او از عشق، وصال یار، و لطف خداوند نیز سخن می‌گوید و بیان می‌کند که پس از هر غم، شادی خواهد آمد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۱

جهان فتح من آخر به نوبهار رسد
نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد

دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است
به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد

امید هست کزین پس نوا و واله زیر
به بزم ما بدل ناله های زار رسد

اگر به خاطر هرکس ز گلستان جهان
گهی نسیم گل و گاه زخم خار رسد

چشیدایم بسی زخم خار، وقت آمد
که کار ما به گل لعل آبدار رسد

به عذر یک غم دل گیر کز زمانه رسید
نشاط و خرمی و کام دل، هزار رسد

ز خوش دلی و طرب دست باز نتوان داشت
اگر به خاطر ما گه گهی غبار رسد

ز چشم زخم فنا . . .
ز روزگار چنین غم به روزگار رسد

که گفت یا که؟ گمان برد کز زمانه به ما
غم بزرگ به یک سال در دو بار رسد

رسید موسم آن کز شرابخانه لطف
به دست ما مدد جام خوشگوار رسد

ز تاب دل به سر زلف تابدار رسیم
چو عاشقی که ز هجران به وصل یار رسد

به گوش ما بدل ناله های غمزدگان
حدیث و نکته چون در شاهوار رسد

طرب رسد ز پس غم چنانکه وقت خزان
نسیم کوکبه لطف نوبهار رسد

خروش بربط و بانگ سرود و ناله چنگ
ز بزم بر فلک سبز زر نگار رسد

طراز حاصل این جمله آن تواند بود
که سوی ما مدد لطف کردگار رسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.