۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹

حاصل روزگار می بینی
غم بی غمگسار می بینی

تا به بوی گلی برآسایند
این همه زخم خار می بینی

گرد عالم بر آی تا کس را
راحتی برقرار می بینی؟

زان ظریفان که پیش ازین بودند
یکی از صد هزار می بینی؟

در نگر تا ز قصرهای خراب
یک بنا استوار می بینی!

تا تو در عالمی و از عالم
نیک و بد بی شمار می بینی

کرمی از زمانه می شنوی؟
لطفی از روزگار می بینی؟

به میان هزار دشمن در
دوستی حق گزار می بینی؟

زان عزیزان که از میان رفتند
جز غم اندر کنار می بینی؟

بی حریفان و دوستان عزیز
گر چه صد گونه کار می بینی

راحتی از شراب می بایی؟
لذتی از شکار می بینی؟

باده عیش ناچشیده دمی
رنجهای خمار می بینی!

همه از کردگار باید دید
هر چه از روزگار می بینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.