هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی از معشوق می‌گوید. او از نبودن معشوق و بی‌قراری خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون معشوق، حتی در دو جهان نیز زنده نخواهد ماند. شاعر از صبر و ناتوانی در تحمل این درد می‌گوید و آرزوی رسیدن به جاودانگی و رهایی از این رنج را دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۷

از عشق در اندرون جانم
دردی است که مرهمی ندانم

بی روی کسی که کس ندید است
خونابه گرفت دیدگانم

از بس که نشان از بجستم
نه نام بماند و نه نشانم

گویند که صبر کن ولیکن
چون صبر نماند چون توانم

جانا چو تو از جهان برونی
جان گیر و برون بر از جهانم

زین مظلم جای خانهٔ دیو
برسان به بقای جاودانم

بی تو نفسی به هر دو عالم
زنده بنمانم ار بمانم

تا عشق تو در نوشت لوحم
مانند قلم به سر دوانم

عطار به صبر تن فرو ده
تا علم یقین شود عیانم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.