هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی‌ها و ضعف‌های خود سخن می‌گوید و خود را لایق مقام‌های والا نمی‌داند. او از عشق و حیرت در وادی عشق سخن می‌گوید و از این که در این راه سرگشته شده و حتی جان خود را گم کرده است. شاعر به صبر و درمان دردها اشاره می‌کند اما خود را قادر به صبر کردن نمی‌داند. در نهایت، او از حیرت و سردرگمی خود در این راه می‌گوید و راهی جز مردن نمی‌شناسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حیرت و سردرگمی در عشق و عرفان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۶

چو خود را پاک دامن می ندانم
مقامی به ز گلخن می ندانم

چرا اندر صف مردان نشینم
چو خود را مرد جوشن می ندانم

بیا تا ترک خود گیرم که خود را
بتر از خویش دشمن می ندانم

دلی کز آرزوها گشت پر بت
من آن دل را مزین می ندانم

چو عیسی از یکی سوزن فروماند
من این بت کم ز سوزن می ندانم

مرا جانان فروشد در غمت جان
اگرچه جان معین می ندانم

چنان در عشق تو سرگشته گشتم
که جانم گم شد و تن می ندانم

مرا هم کشتی و هم سوختی زار
چه می‌خواهی تو از من می ندانم

گهی گویی که تن زن صبر کن صبر
علاج صبر کردن می ندانم

گهی گویی مرا بستان ورستی
ز صد خرمن یک ارزن می‌ندانم

چون من یک ذره‌ام نه هست و نه نیست
همه خورشید روشن می ندانم

فرو رفتم در این وادی کم و کاست
تو می‌دانی اگر من می ندانم

درین حیرت دل حیران خود را
طریقی به ز مردن می ندانم

که گیرد دامن عطار ازین پس
چو او را هیچ دامن می ندانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.