هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و غم عشق سخن میگوید و آرزو میکند که جز غم معشوق، هیچ دغدغهای در دلش نباشد. او از نبود همدمی برای دردهایش شکایت دارد و تنها همنفسش را محنت فراق میداند. شاعر از جور و بیعدالتی معشوق مینالد و آرزو میکند که هیچکس مانند او از معشوق دور نباشد. در نهایت، او از روزی که به وصل معشوق نمیرسد، اظهار ناراحتی میکند و تنها اندیشهاش را غم فراق میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و غمانگیز است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳
جانا به جز غم تو دلم را هوس مباد
جز تو کسم ز جور تو فریاد رس مباد
هر جا که آیم و روم از ناز ساز وصل
جز لشگر فراق توام پیش و پس مباد
اکنون که نیست همدم دردم وصال تو
جز محنت فراق توام همنفس مباد
گفتی که تا ز نزد تو دورم چگونه ای
دور از تو آنچنان که منم هیچکس مباد
باری چو نیست روزی من بنده وصل تو
چونین که هست روزی هر خار و خس مباد
در شیوه فراق جز اندیشه غمت
از گردش فلک (فلکی) را هوس مباد
جز تو کسم ز جور تو فریاد رس مباد
هر جا که آیم و روم از ناز ساز وصل
جز لشگر فراق توام پیش و پس مباد
اکنون که نیست همدم دردم وصال تو
جز محنت فراق توام همنفس مباد
گفتی که تا ز نزد تو دورم چگونه ای
دور از تو آنچنان که منم هیچکس مباد
باری چو نیست روزی من بنده وصل تو
چونین که هست روزی هر خار و خس مباد
در شیوه فراق جز اندیشه غمت
از گردش فلک (فلکی) را هوس مباد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.