هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز و توصیفی است که به مدح و ستایش یک پادشاه یا شخصیت قدرتمند میپردازد. در آن، زیباییهای طبیعت مانند برکه، طارم (سقف یا گنبد)، و باغها با عناصری مانند خورشید، دجله، و بغداد مقایسه شدهاند. همچنین، فضایل اخلاقی و تواناییهای پادشاه مانند عدالت، بخشش، و دانش مورد تمجید قرار گرفتهاند. در پایان، شعر به نقش محوری پادشاه در جهان و برتری او بر دیگران اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان پیچیده و استعارههای ادبی، برای خوانندگانی مناسب است که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی دارند. همچنین، مفاهیم عمیق و ستایشآمیز آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
آباد بر این بر که و این طارم آباد
وز هر دو خداوند جهان کامروا باد
این برکه افروخته چون چشمه خورشید
وین طارم آراسته چون قبله نوشاد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
با این نکند هیچکس از خلد برین یاد
از آب روان آن همه ماننده دجله
از نقش و نگار این همه چون حله بغداد
آرایش این تابان چون چهره شیرین
فواره آن باران چون دیده فرهاد
این را همه دیبا و پرند آمده پوشش
آن را همه ار زیز و رخام آمده بنیاد
پیرامن آن کاشته سرو سمن و بید
بر دامن این رسته گل و لاله و شمشاد
این طارم شاهانه و این قصر نو آئین
در برکه جهان باده ببالین ترا باد کذا
چون رأی ملک روشن و چون طبع ملک خوش
چون دولت شه محکم و چون ملک شه آباد
خورشید همه میران بونصر محمد
کایزد همه فرهنگ و همه فضل بدو داد
هم مردی و هم رادی و همدانش و هم دین
هم بخشش و هم کوشش و هم دولت و هم داد
با هوش دل پیران با داد جوانان
هرگز نبود خلق بدین هوش و بدین داد
پیش کف کافیش چه سنگست و چه یاقوت
پیش شل هندیش چه مومست و چه پولاد
ای شاه نهاده دل شاهی بجهان کیست
کو پیش تو بر خاک بسجده سر ننهاد
بادست تو دینار بود خوارتر از خاک
با تیغ تو پولاد بود نرم تر از لاد
روی تو روان پرور و رای تو دل آرای
آباد بر این روی و برین رای تو آباد
آنکس که ترا کشت همه فر و خرد کشت
آنکس که ترا زاد همه فر و خرد زاد
گیتی چو نیام است و تواش باشی شمشیر
عالم چو عروس است و تواش باشی داماد
در هفتم مرداد بپیروزی موجود
بگذار بپیروزی سیصد مه مرداد
تا شادی و غم پیدا از نیک و بد آید
وز هر دو نباشند جدا بنده و آزاد
بی بد بزیاد آنکه دلش نیک تو خواهد
در غم بزیاد آنکه دلش نیست ز تو شاد
وز هر دو خداوند جهان کامروا باد
این برکه افروخته چون چشمه خورشید
وین طارم آراسته چون قبله نوشاد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
با این نکند هیچکس از خلد برین یاد
از آب روان آن همه ماننده دجله
از نقش و نگار این همه چون حله بغداد
آرایش این تابان چون چهره شیرین
فواره آن باران چون دیده فرهاد
این را همه دیبا و پرند آمده پوشش
آن را همه ار زیز و رخام آمده بنیاد
پیرامن آن کاشته سرو سمن و بید
بر دامن این رسته گل و لاله و شمشاد
این طارم شاهانه و این قصر نو آئین
در برکه جهان باده ببالین ترا باد کذا
چون رأی ملک روشن و چون طبع ملک خوش
چون دولت شه محکم و چون ملک شه آباد
خورشید همه میران بونصر محمد
کایزد همه فرهنگ و همه فضل بدو داد
هم مردی و هم رادی و همدانش و هم دین
هم بخشش و هم کوشش و هم دولت و هم داد
با هوش دل پیران با داد جوانان
هرگز نبود خلق بدین هوش و بدین داد
پیش کف کافیش چه سنگست و چه یاقوت
پیش شل هندیش چه مومست و چه پولاد
ای شاه نهاده دل شاهی بجهان کیست
کو پیش تو بر خاک بسجده سر ننهاد
بادست تو دینار بود خوارتر از خاک
با تیغ تو پولاد بود نرم تر از لاد
روی تو روان پرور و رای تو دل آرای
آباد بر این روی و برین رای تو آباد
آنکس که ترا کشت همه فر و خرد کشت
آنکس که ترا زاد همه فر و خرد زاد
گیتی چو نیام است و تواش باشی شمشیر
عالم چو عروس است و تواش باشی داماد
در هفتم مرداد بپیروزی موجود
بگذار بپیروزی سیصد مه مرداد
تا شادی و غم پیدا از نیک و بد آید
وز هر دو نباشند جدا بنده و آزاد
بی بد بزیاد آنکه دلش نیک تو خواهد
در غم بزیاد آنکه دلش نیست ز تو شاد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲ - در مدح ابوالمعمر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.